هرگاه قدرت مرکزی به ضعف و سستی گراید و حکام و عمال و صاحبان نفوذ و قدرت از تشتت و پراکندگی هیئت حاکمه سو استفاده کرده به حقوق دیگران تجاوز و تعدی نمایند اصطلاح خانخانی را به عنوان ضرب المثل وتکیه کلام به کار می برند واز آن برای ادای مطلب به منظور تعریف وتوصیف از ضعف و بی حالی دولت و هیئت حاکمه مرکزی اصطلاح واستناد می کنند. اما ریشه تاریخی این مثل سائر و مصطلح : لقب خان و خان خانان پس از سلسله مغول در ایران متداول شده قبل از آن به این شکل مطلقا دیده نمی شود. توضیح آنکه هر یک از قبایل ترک حاکم و پیشوایی داشت که به نام خان موسم بود و همه خانها یا خوانین تحت امر و اطاعت خان بزرگ یا خان خانان بودند. اصطلاح خانخانی یکی از معانی و مفاهیم ملوک الطوایفی است که بر اثر ضعف سلاطین هر سلسله وتجزیه مملکت و فقدان مرکزیت به وجود می آید و از آن به صورت آشفتگی و هرج و مرج هم تا بیر کرده اند. در تاریخ ایران قبل از اسلام مقصود از ملوک الطوایفی همان بی مرکزی و تفکیک اصل مسئولیت اداره و توزیع آن میان شاهنشاه و شاهان جز بوده اند که شاهنشاه را ملکان ملکا و هر کدام از شاهان جز را ملکا می گفتند. نظر اجمالی به تاریخ نشان می دهد که از سال 198هجری تا آغاز فتنه مغول نه سلسله بزرگ طاهریان وصفاریان وعلویان وسامانیان و آل زیار وال بویه وغزنویان و سلجوقیان وخوارزمشاهیان در ایران تاسیس گردید که هر سلسله در گوشه ای از مملکت حکومت کرده برای خود پایتخت و تشکیلات مجزا و متمایز داشتند .ایران بود و چندین پایتخت .ایران بود وچندین دربار وتشکیلات به طور کلی کشور ایران عرصه تصادم وزور آزمایی سلاطین وسرداران مختلف بود که به حدود و ثغور و قلمرو یکدیگر تجاوز میکردند و مرکز ثابت واحدی برای تمشیت امور و تمرکز قوا وجود نداشت. حمله مغول در اواخر قرن هفتم هجری تنها نفوس و بلاد را قتل عام نکرد بلکه بساط ملوک الطوایفی را نیز تقریبا بر چید ومخصوصا در زمان ایلخانان مغول که از سلطنت ابا قا خان فرزند هولاکو 663ه.ق.شروع می شود حکومت ایران و بسیاری از ممالک خاورمیانه و نزدیک یک پارچه شده کلیه امرا وخوانین تحت امر و قدرت ایلخان بزرگ بوده اند ولی موضوع مرکزیت بیش از پنجاه سال دوام نیافت چه از ابتدای سلطنت ابو سعید بهادر 716 ه.ق ضعف و سستی در دستگاه خاندان ایلخانی بروز کرد و علاوه بر آنکه ملوک شبانکاره و اتابکان لرستان و آل کرت و آل مظفر و سربداران وچوپانیان وایلکانیان وجز اینها به تناوب یا توامان در گوشه و کنار مملکت پرچم استقلال و سلطنت برافراشته اند مضافا خانان زیر دست نیز حکومت قلمرو خویش را ظاهرا به نام ایلخان بزرگ ولی به مسئولیت مستقیم خود اداره میکردند فعال ما یشا بودند وهر چه خاطر خواه آنها بود انجام میدادند . جان و مال و نوامیس مردم در اختیار آنان بود و بدون ترس و بیم از قدرت مرکزی و خان بزرگ حکومت میکردند .خلاصه دوره خانخانی بود و تجزیه وآشفتگی و فقدان مرکزیت که همه به اصطلاح خانخانی تعبیر شده وتا ظهور امیر تیمور گورگانی 770ه.ق. ادامه داشت در سراسر مملکت حکمفرما بوده است . منبع:www.100100.ir